توضیحات
تحقیق پيغامهاي ابوسفيان و سران مشرك حجاز
دانلود تحقیق با موضوع پيغامهاي ابوسفيان و سران مشرك حجاز،
در قالب word و در 26 صفحه، قابل ویرایش.
در قالب word و در 26 صفحه، قابل ویرایش.
بخشی از متن تحقیق:
اين
حكايت، يادآور پيغامهاي ابوسفيان و سران مشرك حجاز بود كه براي
پيامبراكرم(ص) ميفرستادند تا با تطميع او را از دعوت خود منصرف سازند اما
حضرت آن جمله معروف را بيان فرموده بود كه اگر خورشيد را در يك دست و ماه
را در دست ديگر او بگذارند، از دعوت خود دست برنخواهد داشت. آري مواجهه با
ظلالسلطان، قدر و اعتبار مدرس را بيشازپيش به مردم اصفهان شناساند و او
را مشكور عام و خاص نمود اما درعينحال اولين پايههاي دشمني با او هم از
همينجا شكل گرفت و او را در معرض مخاطرات فراوان قرارداد. گمانها بر آن
بود كه مدرس اين حرفها و اعتراضات را براي كسب شهرت يا ثروت مطرح ساخته و
پس از چندي، او هم بالاخره به نان و نوايي ميرسد و دستگاه حكومت اسباب
تراضي او را فراهم خواهد كرد! اما هرچه منتظر ماندند ديدند كه اين مرد گويا
خريدني يا ترسيدني نيست و اين حرفها در او كارساز نميباشد لذا بناي آزار و
اذيت و دشمني با او را گذاشتند؛ چنانكه خود مينويسد: «در اصفهان با
تبعيد و دوبار حمله براي قتلم اطمينان پيدا نمودم كه هر دو قدرت [زور و
تزوير] به قوه مردم به خطر افتادهاند، بااينكه خانهام در انتهاي بازار
كنار چارسوق ساروتقي چنان مخروبه بود كه ويراني آن آباديش محسوب ميشد، از
سنگباران آن كوتاهي نميكردند و روزها با جمعنمودن سنگها قسمتي از حياط
را كه موقع باران گل ميشد شنريزي مينمودم.» …
اين
حكايت، يادآور پيغامهاي ابوسفيان و سران مشرك حجاز بود كه براي
پيامبراكرم(ص) ميفرستادند تا با تطميع او را از دعوت خود منصرف سازند اما
حضرت آن جمله معروف را بيان فرموده بود كه اگر خورشيد را در يك دست و ماه
را در دست ديگر او بگذارند، از دعوت خود دست برنخواهد داشت. آري مواجهه با
ظلالسلطان، قدر و اعتبار مدرس را بيشازپيش به مردم اصفهان شناساند و او
را مشكور عام و خاص نمود اما درعينحال اولين پايههاي دشمني با او هم از
همينجا شكل گرفت و او را در معرض مخاطرات فراوان قرارداد. گمانها بر آن
بود كه مدرس اين حرفها و اعتراضات را براي كسب شهرت يا ثروت مطرح ساخته و
پس از چندي، او هم بالاخره به نان و نوايي ميرسد و دستگاه حكومت اسباب
تراضي او را فراهم خواهد كرد! اما هرچه منتظر ماندند ديدند كه اين مرد گويا
خريدني يا ترسيدني نيست و اين حرفها در او كارساز نميباشد لذا بناي آزار و
اذيت و دشمني با او را گذاشتند؛ چنانكه خود مينويسد: «در اصفهان با
تبعيد و دوبار حمله براي قتلم اطمينان پيدا نمودم كه هر دو قدرت [زور و
تزوير] به قوه مردم به خطر افتادهاند، بااينكه خانهام در انتهاي بازار
كنار چارسوق ساروتقي چنان مخروبه بود كه ويراني آن آباديش محسوب ميشد، از
سنگباران آن كوتاهي نميكردند و روزها با جمعنمودن سنگها قسمتي از حياط
را كه موقع باران گل ميشد شنريزي مينمودم.» …